بانو
بانوی سلسله کوه های به هم پیوسته سنگی که ستون های زمینند و عمود آسمان
بردن دل از شما کار آسانی نبود
به خود می بالم که فاتحش من بوده ام.

بانو
بانوی تمامی آیینهای اجدادی پرستندگان یکتایی قبایل بومی جهان
من
به خود ایمان آورده ام، زیرا که تو دوستم میداری
خود را دوست میدارم، زیرا که تو دوستم میداری.

بانو
بانوی تجلی هو الغنی الحمید
بی ادبی ست اگر بگویم به داشتنتان،
بل باید گفت: به داشتن اجازه تماشا کردنتان و به داشتن اجازه دوست داشتنتان
به خود می بالم.

بانو
بانوی بادهای خوش خبری
به اینکه مجازم به شما فکر کنم
محرمم تا نگاهتان کنم
مُحرمم تا مسّتان کنم
برگزیده ام تا صدایتان بنیوشم،
به خودم می بالم.

بانو
بانوی نفحات قدسیه
به همین که اجازه دارم به شما ببالم،
به خود میبالم.

خانم
شما بهترین حس منی،
حسی که با آن زیبایی ها در ادراکم می گنجند.


مداد سیاه
علی عسگریسپیده و نور


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها